یاد و خاطره شهیدان رجایی و باهنر و هفته دولت گرامی باد
علت نامگذاری هفته دولت:
دولت شهید رجائی، نخستین دولت مکتبی بود که پس از حاکمیّت لیبرالها در کشور، عهده دار امور مملکت گردید و در آن دوره ی بحرانی حداکثر تلاش و کوشش خود را برای خدمت به اهداف مقدس انقلاب صادقانه اعمال کرد تا آنجا که جان خویش را بر سر آن نهادند.
پس از عزل بنی صدر، دشمنان انقلاب، سعی در براندازی حکومت اسلامی با از میان بردن مسؤولین نظام کردند و فاجعه جانگداز هفتم تیر ۱۳۶۰، که منجر به شهادت شهید مظلوم بهشتی و ۷۲ تن از یاران امام و انقلاب گردید، ثمره ی تصمیم شیطانی استکبار جهانی و دشمنان انقلاب بود. گرچه عکس العمل سریع، قاطع و انقلابی رهبر کبیر انقلاب و ملّت بزرگ ایران هرگونه ابتکار عمل را از آن ها سلب نمود ولی کار به زعم دشمنان هنوز به اتمام نرسیده بود و طرح نابودی مسؤولین طراز اوّل مملکت در رأس فعالیتهای آن ها قرار داشت. بدین ترتیب واقعه هشتم شهریور در همان سال به وقوع پیوست و رئیس جمهور محبوب محمدعلی رجائی و نخست وزیر متفکّر و دانشمندش حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدجواد باهنر در انفجار دفتر نخست وزیری به درجه ی رفیع شهادت نائل آمدند.
چند روز پس از فاجعه هشتم شهریور سال ۶۰، مرحوم آیت الله ربانی املشی (دادستان کل کشور) در ۱۸ شهریورماه عامل انفجار دفتر نخست وزیری را که به شهادت شهیدان رجایی و باهنر منجر شد، در یک پیام تلویزیونی معرفی کرد:
«عامل انفجار نخست وزیری شخصی به نام مسعود کشمیری، دبیر شورای امنیت بوده است. این شخص بمبی در کیف خود جاسازی کرده بود که به طور عادی و معمولی، بدون این که هیچ کس به او ظنین شود و هیچ کس هم کیف او را بازرسی و رسیدگی نمی کرده و… خیلی عادی بوده که کیفش را دست بگیرد و برود در جلسه شرکت کند و از آنجایی که منشی جلسه هم بوده، کنار مرحوم رجایی و شهید باهنر بنشیند؛ و این کار را کرده و کیف خود را هم کنار آن ها قرار داده و طوری تنظیم کرده بود که انفجار، اولین بار، این دو شخصیت بزرگ و ارزنده و عزیز را بگیرد… خود او هم رفتاری معمولی داشته است؛ گاهی بیرون می رفته، داخل می شده، با این و آن صحبت می کرده است؛ می رفته است چیزی از بیرون می آورده و گاهی چای می داده است. در بین یکی از این مواقعی که رفت و آمد می کرده است، به بیرون رفته و دیگر برنگشته؛ و در همان موقع این انفجار به وجود آمده و این عزیزان را از ما گرفت. و کشمیری فرار کرد و هم اکنون نیز متواری است و زنده است؛ مگر این که سازمان منافقین از آنجایی که ببیند او شاید وجودش برایشان مضر باشد. وی را از بین برده باشند.»
بعدها آشکار شد که مسعود کشمیری در اوایل انقلاب، از هواداران گروهک منافقین بوده است؛ البته بعدها موقعیت روشن تری در گروهک پیدا کرده و (به گفته یکی از دوستانش) دارای اسم رمز «مجیب» بوده است. برخی افراد بعد از انتشار خبر نقش وی در انفجار نخست وزیری، شهادت دادند که او را در راهپیمایی های منافقین پس از پیروزی انقلاب و یا دفتر گروهک دیده بوده اند. حتی فردی گزارش داد که وی را قبلا در دفتر مسعود رجوی دیده بود. بعد از انفجار دفتر نخست وزیری، از بازرسی از منزل مسعود در شهرستان کرج، مقادیر زیادی سلاح و مهمات و اسناد طبقه بندی شده کشف شد.
بر مبنای اطلاعات پراکنده ای که در مطبوعات و برخی کتب منتشر شده است، خانواده کشمیری که اصالتا از اهالی کرمانشاه بوده اند، دارای وضعیت فرهنگی و اخلاقی نامناسبی بوده اند. پدرش، سعید کشمیری، دارای سوء شهرت بود و در خانواده خود قیود اخلاقی را رعایت نمی کرد که پس از انقلاب به انگلستان رفت. برادر کشمیری نیز ساکن شهر منچستر انگلستان بود. برادر زن (و پسردایی) کشمیری به نام ابوالفضل دلنواز کاندیدای گروهک منافقین برای نمایندگی مجلس از اسلام آباد غرب بود. همسر کشمیری که دختر دایی اش بود به نام مینو دلنواز، هم زمان با انفجار نخست وزیری، توسط عوامل گروهک از محل سکونت خود به خانه تیمی انتقال داده شد و از طریق مرز زمینی عراق یا ترکیه به خارج از کشور گریخت. پدر مسعود بازنشسته شرکت نفت بود که در سال ۱۳۷۷ به علت سرطان در انگلیس فوت و دفن شد.
در کتاب خاطرات حجت الاسلام ری شهری اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی در مورد کشمیری چنین آمده است:
این انفجار توسط کشمیری یکی از نفوذی های منافقین (ابتدا) در کمیته اطلاعات اداره دوم ارتش انجام گرفت. این کمیته… مسؤولیت آن با آقای مهندس محمد رضوی (محمد کاظم پیرورضوی) بود، شماری از نیروهای معروف سیاسی و اطلاعات کنونی با این کمیته همکاری نزدیک داشتند. در این مجموعه که از نیروهای انقلاب تشکیل می شد، دست کم منافقین دو نفوذی داشتند: یکی همین شخص یعنی کشمیری و دیگر جواد قدیری، که بعد از انفجار نخست وزیری به خارج گریختند… آقای رضوی خیلی مورد اعتماد مرحوم شهید رجایی بود. اینجانب نیز تا آنجا که در رابطه با پرونده هایی که از آن کمیته به دادگاه (انقلاب ارتش) ارجاع می شد، با ایشان ارتباط داشتم، او را فرد صالح و متدینی می شناختم. اما اعتماد ایشان به عنصری مانند کشمیری خطرساز شد… آقای رضوی آن قدر به کشمیری اعتقاد داشت که حتی پس از انفجار نخست وزیری در پاسخ به سؤال تلفنی اینجانب در این باره می گفت: «من هنوز باور نکرده ام که کشمیری در این جریان نقش داشته باشد…» کشمیری ماموریت خود را برای خیانتکاران منافق چنان ماهرانه انجام داد که در شورای امنیت شرکت می کرد و معروف بود که گاه آقای رجایی پشت سر او (که مقید به نماز اول وقت بود!) نماز می خواند!
یکی از کسانی که مدتی با کشمیری همکار بوده است نقل کرده که وی به شدت متظاهر به آداب و اخلاق اسلامی بود و بسیاری اوقات هم وانمود می کرد که روزه است. به یکی از دوستان اداری خود گفته بود چرا می گویی جمعه ها می روم کوه؟ بگو می روم نماز جمعه. من خودم جمعه ها در منزل سیم تلفن را می کشم تا اگر کسی از همکاران یا مسؤولان اداری زنگ زد، تصور کند که من در نماز جمعه هستم. یا این که مثلا در جیب خود دو عدد خودکار می گذاشت و تظاهر می کرد یکی از آن ها شخصی و دیگری اداری است و نمی خواست برای امور شخصی از خودکار بیت المال استفاده کند. همکاران او در کمیته اداره دوم و نخست وزیری تأکید می کردند که وی به اصطلاح خیلی جانماز آب می کشید و در ظاهر خود را بسیار مذهبی و معتقد نشان می داد.
تاکنون هیچ خبری از مرگ کشمیری گزارش نشده است. کشمیری هنوز زنده است. آخرین باری که در انظار عمومی ظاهر شد، در مراسم ختم پدرش در لندن در سال ۱۳۷۷ بود. بعد از آن هم گزارش هایی در دست است که او را همراه مریم قجر در اردن دیده اند. او مرتکب جرم بسیار بزرگی شده است که احتمالا تا آخر عمرش هم همچنان محتاج گروهک منافقین خواهد ماند.
منبع: خبرگزاری تسنیم